English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5466 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
whenever U هر زمان که هرگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
if U چه هرگاه
in the event that U هرگاه
in case U هرگاه
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
pascal's law U هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
mixd weave U بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
provcation U در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
timed U زمان
times U زمان
simultaneously U در یک زمان
termed U زمان
date U زمان
dates U زمان
time of blowing U زمان دم
thitherto U تا ان زمان
synchronous U هم زمان
synchrone U هم زمان
term U زمان
terming U زمان
contemporaneous U هم زمان
whene'er U هر زمان
zeitgeist U زمان
stroking U زمان
away U از ان زمان
stroke U زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
thence U از ان زمان
time-consuming U زمان بر
yet U تا ان زمان
periods U زمان
time consuming U زمان بر
clocks U زمان ها
tempo U زمان
cotemporaneous U هم زمان
tempos U زمان
cycle time U زمان
coinstantaneous U هم زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
period U زمان
time U زمان
timepiece U زمان
clock U زمان
lapses U گذشت زمان
prescriptions U مرور زمان
passtime U زمان گذارستون
peace time U زمان صلح
preparation time U زمان تهیه
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
coking period U زمان کک سازی
period of concentration U زمان تمرکز
base period U زمان مبنا
lapsing U گذشت زمان
coking time U زمان کک سازی
peace time U در زمان صلح
compilation time U زمان کامپایل
prescription U مرور زمان
inactive time U زمان غیرفعال
mean time U زمان متوسط
loading time U زمان بارگیری
lost time U زمان مفقوده
man and boy U از زمان بچگی
makeup time U زمان جبران
maintenance period U زمان تعمیرات
lost time U زمان گمگشته
miscellaneous time U زمان متفرقه
multiplication time U زمان ضرب
linkage time U زمان پیوند
maximum duration U زمان حداکثر
orthogenesis U جبر زمان
nonsynchronous U ناهم زمان
compile time U زمان کامپایل
lapse U گذشت زمان
non productive time U زمان مرده
microcycle U واحد زمان
rise time U زمان خیز
retention time U زمان بازداری
chromometer U زمان سنج
response time U زمان واکنش
civil time U زمان عرفی
response time U زمان پاسخ
response time U زمان واگنش
chronograph U زمان نگار
run time U زمان اجرا
chronoscope U زمان نما
chronoscope U زمان سنج
running time U زمان رانش
chronometer U زمان سنج
execute U زمان اجرا
executed U زمان اجرا
executes U زمان اجرا
executing U زمان اجرا
relief time U زمان استراحت
relaxation time U زمان اسایش
regression time U زمان برگشت
reaction time U زمان واکنش
timing U زمان گیری
timing U زمان بندی
timing U زمان احتراق
production time U زمان ساخت
production time U زمان تولید
timing U زمان سنجی
clocked U با سنجش زمان
contemporize U هم زمان کردن
present tense U زمان حال
reflex time U زمان بازتاب
reference time U زمان مرجع
return perion U زمان برگشت
recurrence interval U زمان برگشت
recovery time U زمان بهبود
reasonable time U زمان معقول
clk U زمان سنج
budget period U زمان بودجه
blue moon U زمان دراز
preterit U زمان ماضی
light load period U زمان بار کم
add time U زمان افزایش
activity time U زمان هر فعالیت
expected time U زمان تحمل
dead time U زمان مرده
dead time U زمان گمگشته
access time U زمان دستیابی
acceleration time U زمان شتاب
chronophobia U زمان هراسی
decay time U زمان تباهی
cycle time U زمان سیکل
exposure time U زمان نوردهی
fuze setting U زمان ماسوره
fusing time U زمان ذوب
floor to floor time U زمان اصلی
fire time U زمان انفجار
cycle time U زمان دوره
f. tense U زمان اینده
exposure time U زمان پرتودهی
exposure time U زمان پرتوگیری
adaptation time U زمان انطباق
execution time U زمان اجرا
down time U زمان تلف
dwell idling time U زمان هرزگردی
effective time U زمان موثر
time lags U زمان تاخیر
time lag U زمان مرده
ephemeris time U زمان تقویمی
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
down time U زمان توقف
down time U زمان بیکاری
local time U زمان محلی
delay allowance U زمان تقسیم
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com